همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد؟
لیلی مرد از غم دوری چرا مجنون نمیاد؟
روی ماهش کجا پنهون شده اون رفته کجا؟
چرا از اون ور ابرا دیگه بیرون نمیاد؟
نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف
عکس چشمای قشنگت توی فنجون نمیاد
منو کشتی تو با اون خنجر دوریت ولی حیف
چرا از این دل دیوونه یکم خون نمیاد؟
مگه تو بی خبری موهامو پریشون میکنم
دل تو حتی واسه موی پریشون نمیاد
دل تو از بس لطیفه و سفیده مثل برف
از خجالت تو برفی تو زمستون نمیاد
تو دلم فقط یه بار مهمونی بود تو اومدی
در را بستم از اون روز دیگه مهمون نمیاد
صدای بارون قشنگه به شیشه که میخوره
ادامه مطلب |